من هنوز آن گوشی قدیمی زرد رنگ ام را دارم.همان که برایم پر است از خاطرات جورواجورِ چند سال از زندگی ام.
آهنگ های داخل آن،برایم بیش از هر چیز،حس و حال سال آخر مدرسه و سال اول دانشگاه را دارند.راستش هر بار که سراغ فهرست آهنگ های آن می روم و پخششان می کنم،خودم را در کوچه ی منتهی به دانشگاه می بینم.اغلب هوا بارانی ست.سرد است.حالم یک جور عجیبی ست.مثل آن وقت هاست که باید بعد از کلاس بروم سمت مترو و چند ایستگاه پایین تر پیاده شوم تا برسم به محفل ادبی نگار.
می توانم کاملا احساسش کنم.
حالا دارم آهنگ برگرد از محمد علیزاده را گوش میکنم و یاد این چیزها می افتم.
چقدر دلم می خواهد دوباره به دانشگاه برگردم و خاطرات جدید و تازه ای را رقم بزنم.

 

براده های یک ذهن:

اما امیدوارم اول از همه سلامتی در تمام جهان برقرار شود تا درهای مدارس و دانشگاه ها نیز دوباره به روی محصل ها باز شود.تحصیل در فضای آموزشی حقیقی،زمین تا آسمان فرق دارد با درس خواندن مجازی


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها